تمامی فعالیت های نودهشتیا جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان درسا نودهشتیا

دانلود رمان درسا نودهشتیا

دانلود رمان درسا نودهشتیا

نام رمان: درسا

نویسنده: چیکسای

ژانر : عاشقانه

تعداد صفحات : ۱۲۳

خلاصه رمان:
نگاهش به چشمان آبی وحشی اش در آینه افتاد. سر ریمل را بست و زیر لب گفت: -زیبا شد مثل همیشه! لبخندی بر لب نشاند. خودش هم میدانست که زیباست. زیباتر از تمام دخترهای فامیل و دوستان و آشنایان.

بخشی از رمان:

نگاهش به چشمان آبی وحشی اش در آینه افتاد. سر ریمل را بست و زیر لب گفت:
لبخندی بر لب نشاند. خودش هم میدانست که زیباست. زیباتر از تمام دخترهای فامیل وزیبا
شد مثل همیشه!
دوستان و آشنایان.
دستهایش را به دو طرف باز کرد و با تمام قوا کشید:
با اصرار پدر و مادرش در کنکور شرکت کرده بود و یکماه قبل در رشته ی لیسانس تربیتآخیش…
چقدر خوبه آدم درس نداشته باشه!
بدنی فارغ التحصیل شد. این رشته را انتخاب کرده بود چون به اندامش اهمیت میداد،
واحدهای عملی اش زیاد بود و در شنا هم مهارت داشت. نه قصد کار کردن داشت و نه
قصد ادامه تحصیل. به قول خودش میخواست زندگی کند و از جوانی اش لذت ببرد!
صدای زنگ تلفن بلند شد. چند زنگ پیاپی زده شد..

-الو… منزل آقای مهندس کبیری -سلام مهری خانم . بفرمایید؟ -درسا جون شما هستی؟ -بله خودم هستم. حالتون چطوره؟ -خوبم دخترم… مامان هستش؟ -بله… یه چند لحظه صبر کنید. دستش را روی گوشی تلفن گذاشت: -مامان… مهری خانم با شما کار دارن صدای مادرش از توی آشپزخانه بلند شد: -الان میام دخترم دستش را از روی گوشی برداشت: -الان مامان میان… یه چند لحظه طول میکشه! ادامه داد: -آقای هاشم زاده خوبن؟ سارا جون چطوره؟ آقا ساسان خوبه؟ خانم هاشم زاده خنده ای پشت تلفن کرد: -همه خوبن. ساسان که از همه بهتره! -چطور؟ -جمعه شب مراسم نامزدیشه! دختر برادرم فرشته رو واسش نشون کردیم. زنگ زدم که شما رو هم دعوت کنم! درسا با شنیدن این حرف از دهان خانم هاشم زاده گوشی تلفن از دستش روی زمین افتاد.

دانلود فایل pdf

دانلود فایل apk

 

منبع:romankade